شعر طنز(باآفتابه)
ذهنش شکوفا میشود با آفتابه
آدم که تنها میشود با آفتابه
اندیشهاش پر میکشد تا آسمان ها
همرنگ رویا میشود با آفتابه
در آن فضای تنگ و نامطبوع و دلگیر
یك کم دلش وا میشود با آفتابه
آن لحظههای تلخ و تنهایی و تشویش
مثل مربا میشود با آفتابه
حتی توالت های بی حال فرنگی
جذاب و زیبا میشود با آفتابه
هر کاربر که مینشیند روبه رویش
جدا توانا میشود با آفتابه
حظ میکند آدم از این آیرودینامیک
هروقت دولا میشود با آفتابه
تولید ملی را که میبیند در این حد
محو تماشا میشود با آفتابه
بهر ادای احترام ویژه یکهو
از جای خود پا میشود با آفتابه
بحث ثبات و اقتدار و خودکفایی
یکباره معنا میشود با آفتابه
هر چیز را چین ساخت جز این یک قلم را
دیدی که حالا میشود با آفتابه؟
حس غرور و پیشرفت و سرفرازی
بدجور ارضا میشود با آفتابه
برنامهها و طرح های اقتصادی
یکریز اجرا میشود با آفتابه
دکتر که آمد گفته شد درد گرانی
دارد مداوا میشود با آفتابه
تسخیر بازار جهانی در دو دوره
سخت است اما میشود با آفتابه
با جذب ارز خارجی از صادراتش
ایران اروپا میشود با آفتابه
یک روز می آید که علم و صنعت ما
الگوی دنیا میشود با آفتابه
ایران اتم لازم ندارد موقع جنگ
ایران مهیا میشود با آفتابه
توی دهان کافران هم می توان زد
وقتی که دعوا میشود با آفتابه
تحریم استکبار هم بر کشور ما
همواره خنثی می شود با آفتابه
هم لوله های فاضلابی که گرفته
هم بخت ما وا می شود با آفتابه!
شاعر :شروين سليماني
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اشعارطنزاشعار
[ سه شنبه 30 مهر 1392
] [ 11:1 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ][ ]